مقاله ای از نیلارود

آیا ما باید همیشه کارکنان را تشویق کنیم که نتیجه گرا باشند؟

مشکل:

تحت فشار قرار دادن کارکنان، برای اینکه همیشه نتیجه گرا (Result Oriented) باشند، می تواند باعث ایجاد این رفتارها، در آنها شود.

  • تفکر کوتاه مدت
  • ریسک گریزی
  • رفتار غیر اخلاقی
  • نادیده شمردن فرآیندها
  • کاهش همکاری
  • بی انگیزگی
  • دید تونلی (Tunnel Vision)

انتظار داشتن از کارمندان یا تحت فشار قرار دادن آنها برای بیرون رفتن بیش از حد از حاشیه امن خود (Comfort Zone)، می تواند منجر به عدم توانایی کارمندان ما، در تشخیص علل اصلی و علائم یک مشکل شود، بنابراین در نهایت، به جای حل مشکل اصلی، به دنبال حلِ مشکلِ اشتباه هستند یا در حل مسئله، عملکرد ضعیفی دارند.

توضیح عصب شناسی:

از دیدگاه مغز، انتظار از کارمندان برای انجام کاری که شانس کمی برای موفقیت دارند، منجر به بیش فعالی مغز غریزی (Reptilian Brain) یا غیرفعال شدن برخی از مناطق مغز منطقی (Cortex)، یا احتمالاً هر دوی آنها می شود.

این بدان معنی است که هرچند که بعضی از بخش‌های مغزِ منطقی آنها (Cortex) واقعاً فعال است، ولی آنها به آن قسمت از مغز، که برای تمرکز بر روی انجام درست وظایفشان، لازم دارند، دسترسی ندارند.

فعال شدن مغز غریزی (Reptilian Brain) یا غیرفعال شدن کورتکس، باعث ترشح انتقال دهنده های عصبی منفی (Neurotransmitters)، مانند کورتیزول و آدرنالین در مغز می شود، که ترشح اینها می تواند باعث ایجاد موارد زیر شود:

سطوح بالای استرس

کاهش انگیزه درونی

ضعف در یادگیری و حافظه بلند مدت

ریسک گریزی و ترس از شکست

درک تونلی Cognitive tunneling

 

  1. سطوح بالای استرس:

تاکید بیش از حد بر نتایج، سیستم پاسخ به استرس مغز ما را، فعال می کند. مغز شروع به ترشح هورمون های استرس، مانند کورتیزول می کند که باعث اختلال عملکردهای ذهنی می شود، این اختلال، منجر به ایجاد استرس بیشتر می شود و می دانیم که استرس مزمن، باعث ایجاد اثرات منفی طولانی مدت، بر سلامت جسم و روان می شود.

  1. کاهش انگیزه درونی:

داشتن انگیزه درونی، (انجام کاری که به لحاظ درونی برای فرد اهمیت دارد) باعث آزاد شدن دوپامین می شود دوپامین انتقال دهنده عصبی (neurotransmitters) است که در سسیتم رضایت و پاداش تاثیر بسزایی دارد. زمانی که انگیزه اولیه انجام یک عمل، فقط دستیابی به یک نتیجه خاص باشد، ممکن است که احساس شادی و رضایت درونی از انجام آن فرآیند، کاهش یابد و این منجر به کاهش انگیزه، تعامل و رضایت کلی فرد برای انجام کار می شود.

  1. ضعف در یادگیری و حافظه بلند مدت:

تمرکز بیش از حد بر نتایج، می تواند ظرفیت مغز برای یادگیری و حفظ اطلاعات در دراز مدت را تضعیف کند. تحقیقات در علوم اعصاب شناختی، حاکی از آن است که یادگیری عمیق، درک و ماندگاری در حافظه، اغلب زمانی موثرتر است که، یادگیرندگان به خاطر خود و نه صرفاً به خاطر دستیابی به نتیجه، درگیر فرآیند شوند.

  1. ریسک گریزی و ترس از شکست:

تمرکز بیش از حد بر نتایج، می تواند باعث ایجاد ترس از شکست و ریسک گریزی شود. مغز شکست را به عنوان تهدیدی برای عزت نفس تفسیر می کند و ممکن است مکانیسم دفاعی برای عدم رویارویی با افراد یا فعالیتها را فعال کند. این می تواند مانع از نوآوری و اکتشاف شود، زیرا افراد برای ریسک کردن یا امتحان رویکردهای جدید مردد می شوند.

بسیاری از مدیران ممکن است این چهار مورد را به عنوان پیامدهای طبیعی و اجتناب ناپذیر در کار بپذیرند. اما شما نباید نسبت به موردهای بعدی بی تفاوت باشید:

  1. درک تونلی: (Cognitive tunneling)

درک تونلی، یک حالت ذهنی است که در آن، مغز شما، روی یک چیز تمرکز می کند و در نتیجه این تمرکز، سایر داده های مرتبط را نمی بیند. به این ترتیب، بخش کورتکس مغز (Cortex) ممکن است برای تغییر کانون توجه و در نظر گرفتن دیدگاه‌های جایگزین، انعطاف‌پذیرتری کمتری داشته باشد. این حالت می تواند منجر به تاکید بیش از حد بر وظیفه یا هدف فعلی شود و این ضرر را دارد که فرد به اطلاعات جانبی توجه نمی کند.

 این تمرکز محدود، می تواند باعث شود که از توانایی مغز برای انتخاب راه حل های جایگزین، انطباق با شرایط متغیر، یا بکارگیری تفکر خلاق استفاده نشود و توانایی مغز را در کشف دیدگاه ها یا رویکردهای مختلف محدود می کند. همه اینها می تواند بر تفکر واگرا (Divergent thinking) تأثیر منفی بگذارد. تفکر واگرا یک فرآیند شناختی است و شامل ایجاد ایده های مختلف در مورد یک موضوع و بررسی احتمالات متعدد
می باشد که برای به دست آوردن بینش درمورد جنبه های مختلف موضوع، به کار می رود.

در حالی که ما به عنوان انسان، برای همه فرآیندهای شناختی خود به تفکر واگرا (Divergent thinking) و همگرا (Convergent thinking) نیاز داریم، حل خلاقانه مسئله (برخلاف حل خطی مسئله یا شناسایی مسئله) بیشتر با تفکر واگرا مرتبط است. پس از تفکر واگرا، ایده ها و اطلاعات با استفاده از تفکر همگرا سازماندهی خواهند شد. یعنی جمع کردن ایده های مختلف به روشی سازمان یافته و ساختار یافته.

با مجبور کردن کارکنان به حل مشکل، عملاً آنها را تشویق می کنیم که از تعریف یا شناسایی مشکل که به همان اندازه مهم است، صرف نظر کنند.

از سوی دیگر، تفکر همگرا (Convergent thinking) برای کارهایی مناسب است که شامل منطق و ساختار و راه حل های روشن است. این در حالی است که تفکر واگرا (Divergent thinking)  شامل خلاقیت بیشتری است.

به طور خلاصه، تأکید بیش از حد بر «نتایج» منجر به توجه محدود و درک تونلی (Cognitive Tunneling) می‌شود و مانع تفکر واگرا (Divergent thinking) (تفکر خلاقانه)- و استفاده بیشتر از تفکر همگرا (Convergent thinking) – به روش‌های زیر می‌شود:

  1. کاهش تولید ایده:

هنگامی که شخصی به طور محدود، بر روی یک هدف یا نتیجه خاص، متمرکز است، توجه او به سمت یافتن یک راه حل و یا یک مسیر واحد برای رسیدن به آن هدف معطوف می شود. این می‌تواند توانایی آن‌ها را برای تفکر گسترده و ایجاد ایده‌های جایگزین محدود کند، زیرا ممکن است گزینه‌هایی را که مستقیماً با نتیجه مورد نظر همخوانی ندارند، را در نظر نگیرند.

  1. خلاقیت بازدارنده:

تفکر واگرا (Divergent thinking) ارتباط نزدیکی با خلاقیت دارد که شامل تفکر انعطاف پذیر و ایجاد ارتباطات جدید بین ایده ها می شود. درک تونلی (Cognitive tunneling) ظرفیت مغز را برای ایجاد این ارتباطات جدید محدود می کند زیرا فقط بر یک راه حل یا یک رویکرد واحد ثابت می ماند.

  1. کاوش محدود گزینه‌های جایگزین:

تفکر واگرا (Divergent thinking) اغلب شامل بررسی دیدگاه‌ها، رویکردها و احتمالات مختلف است. هنگامی که درک تونلی (Cognitive tunneling) رخ می دهد، افراد ممکن است تمایل کمتری به کشف دیدگاه های جایگزین یا در نظر گرفتن ایده های غیر متعارف داشته باشند، که این عمل می تواند جلوی بروز خلاقیت و حل مسئله را بگیرد.

4.  مسدود شدن دریچه بینش درونی:

 تفکر واگرا (Divergent thinking) گاهی اوقات از اکتشافات درونی یا بینش الهامی سود می برد، البته در زمانهایی که، به ذهن اجازه دست پیدا کردن به ایده ها، به صورت تصادفی و سازماندهی نشده، را می دهد. توجه محدود و دید تونلی  (Tunnel Vision) می تواند مانع شود تا افراد به چنین اکتشافات درونی توجه یا از آنها استفاده کنند.

  1.  کاهش انطباق پذیری:

تفکر واگرا در موقعیت های حل مسئله پویا و پیچیده که در آن سازگاری بسیار مهم است، اهمیت بسزایی دارد. تونل زنی شناختی باعث می شود افراد، کمتر با شرایط متغیر سازگار شوند، زیرا آنها به شدت روی یک مسیر، متمرکز هستند.

راه حل:

  1. در مورد تمایز بین تفکر همگرا و واگرا و همچنین تمایز بین علل ریشه ای و علائم یک مشکل، آموزش ببینید.
  2. به کارکنان خود کمک کنید تا درک کنند که مغز آنها برای انجام دادن کل فرآیند “حل مشکل” چگونه کار می کند. آنها باید درک کنند که اصطلاح “حل مشکل” از 2 بخش تشکیل شده است: “تعریف مشکل” و “راه حل”. به آنها بگویید که مجموعه مهارت‌ها، فرآیندهای شناختی و مدل‌های متفاوتی وجود دارد که می‌توانند برای هر یک از این دو بخش از آنها، استفاده کنند.
  3. به یاد داشته باشید “نتیجه گرا” صرفاً اصطلاحی است که 50٪ معادله را نادیده می گیرد و متأسفانه اکثر رهبران در دام این تصور اشتباه نتیجه گرایی می افتند. شما این کار را نکنید.

 به جای عبارت «نتیجه‌محور» از عبارت «علت ریشه‌ای – آگاه شدن از علائم» یا هر اصطلاح دیگری که مناسب‌تر و همسوتر با واقعیت‌های تیم خود می‌دانید، استفاده کنید. هنگامی که استفاده از یک اصطلاحی که “به خوبی تثبیت شده” را متوقف می کنید و شروع به استفاده از یک اصطلاح دیگر می کنید، کارمندان متوجه می شوند که چیزی در حال تغییر است. این یک رویکرد ظریف، برای تغییر است و مقاومت کمی در کارکنان شما ایجاد می کند.

  1. به کارمندان خود کمک کنید تا عادت جدیدی را در جلسات تیم خود اتخاذ کنند، یعنی کاوشعلل ریشه ای یک مشکل، قبل از پرداختن به بخش راه حل.

نتیجه گیری:

با تمایز بین تفکر همگرا و واگرا و همچنین بین علل ریشه ای و علائم یک مشکل، به عنوان یک رهبر، می توانید آگاهی کارمندان خود را از نحوه شناسایی و حل مشکل افزایش دهید. این، اگر به خوبی تمرین شود، نتایج بهتری به همراه خواهد داشت، زیرا به کارمندان خود کمک کرده‌اید تا از توجه محدود و تونل‌سازی شناختی که مانع اصلی دستیابی به نتایج مطلوب است، اجتناب کنند.

با ارزیابی بیشتر، بازنگری نظرات خود، و بررسی علل ریشه ای یک مشکل و تمایز بین آنها و علائم یک مشکل، شما و تیمتان به احتمال زیاد بر روی اهدافی که برای تیم شما شناسایی شده اند، تمرکز می کنید و نتایج بهتری را به دست می آورید.

فضا دادن به افرادی که ذهنیتهای کنجکاو و کاوشگر دارند و به تولید ایده های متنوع اهمیت می دهند، باعث می شود که راه حل های موثرتری برای اختلاف نظرها و حل مشکلات ارائه شود و  سریعتر نتیجه مطلوب حاصل شود.

چگونه می توانیم به شما کمک کنیم:

هر آنچه می خواهید از  برنامه های توسعه رهبری و آموزش مهارت های مدیریت تیم بیاموزید، از شرکت ما بخواهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *